سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طالقانی ها سلام
با سلام این وبلاگ جهت آشنایی با جاذبه های تاریخی گردشگری و تفریحی طالقان ایجاد شده است و از دوستان تقاضا دارم تا با ارسال عکس و مطالب خود به ایمیل ما: naser1349@yahoo.com ارسال و ما را در این امر یاری نمایند. 
قالب وبلاگ

 

از سخنان امام(ع)در مورد آفرینش آسمان و زمین و آدم که در آن ذکر حج نیزآمده است.

«در این خطبه از ستایش خداوند،آفرینش جهان،فرشتگان،و گزینش انبیاء،بعثت‏پیامبر(ص) و از قرآن و احکام شرع سخن به میان آمده است‏».

هرگز کنه ذاتش درک نشود:

ستایش مخصوص خداوندى است که ستایشگران از مدحش عاجزند[1]و حسابگران‏زبردست نعمتهایش را احصاء نتوانند کرد،و کوشش کنندگان هر چند خویش را خسته‏کنند حقش را ادا نتوانند نمود،هم او است که افکار بلند ژرف اندیش،کنه ذاتش رادرک نکنند[2].و غواصان دریاى علوم و دانشها،دستشان را از پى بردن به کمال هستیش‏کوتاه گردد،یعنى آنکس که براى صفاتش حدى نیست و اوصاف کمالش را توصیف‏نتوان کرد،و براى ذاتش وقتى معین،و سرآمدى مشخص نتوان تعیین نمود،مخلوقات‏را با قدرتش آفرید،بادها را با رحمتش به حرکت آورد،و اضطراب و لرزش زمین‏را به وسیله کوهها،آرامش بخشید.[3]و[4]

نخست‏شناسائى خدا:

سرآغاز دین معرفت او است،[5]و کمال معرفتش تصدیق ذات او،و کمال تصدیق‏ذاتش توحید و شهادت بر یگانگى او است،و کمال توحید و شهادت بر یگانگیش اخلاص‏است،و کمال اخلاصش آن است که وى را از صفات ممکنات پیراسته دارند،چه اینکه‏هر صفتى گواهى مى‏دهد که غیر از صفت موصوف است و هر موصوفى شهادت مى‏دهد که‏غیر از صفت است، آنکس که خداى را(به صفات ممکنات)توصیف کند وى را به چیزى‏مقرون دانسته،و آن کس که وى را مقرون به چیزى قرار دهد،تعدد در ذات او قائل شده،و هر کس تعدد در ذات او قائل شود،اجزائى براى او تصور کرده،و هر کس اجزائى براى‏او قائل شود وى را نشناخته است. و کسى که او را نشناسد،[6]به سوى او اشاره مى‏کند،و هر کس به سویش اشاره کند،برایش حدى تعیین کرده،و آن که او را محدود بداند،وى را به شمارش آورده،و آن کس‏که بگوید خدا در کجا است؟وى را در ضمن چیزى تصور کرده،و هر کس بپرسد بر روى‏چه قرار دارد؟جائى را از او خالى دانسته،همواره بوده است و از چیزى به وجود نیامده،و وجودى است که سابقه عدم براى او نیست،با همه چیز هست اما نه اینکه قرین آن باشد،[7]و مغایر با همه چیز است، اما نه اینکه از آن بیگانه و جدا باشد،انجام دهنده است،اما نه به آن معنى که حرکات و ابزارى داشته باشد،بینا است‏حتى در آن زمانى که موجودقابل رؤیتى وجود نداشت،تنها است زیرا کسى وجود نداشته تا به او انس گیرد،و از فقدانش‏ترسان و ناراحت‏شود.

آفرینش جهان:

خلق را ایجاد نمود و بدون نیاز به اندیشه،و فکر و استفاده از تجربه،آفرینش راآغاز کرد،و بى‏آنکه حرکتى ایجاد کند و تصمیم آمیخته با اضطرابى در او راه داشته باشد،جهان را ایجاد نمود،پدید آمدن هر یک از موجودات را بوقت مناسب خود موکول ساخت‏و در میان موجودات،با طبایع متضاد هماهنگى برقرار نمود،[8]و در هر کدام،طبیعت‏و غریزه مخصوص به خودشان آفرید،و آن غرائز را ملازم و همراه آنها گردانید،او پیش‏از آنکه آنها را بیافریند،از تمام جزئیات و جوانب آنها آگاه بود،و به حدود و پایان آنهااحاطه داشت،و به اسرار درون و برون آنها آشنا بود.پس از آن خداوند طبقات جو را ازهم گشود،[9]و اطراف آن را باز کرد و فضاهاى خالى ایجاد نمود،و در آن آبى که‏امواج متلاطم آن روى هم مى‏غلطید،جارى ساخت، و آن را بر پشت‏بادى شدید،و طوفانى‏کوبنده حمل نمود،پس از آن باد را به باز گرداندن آن فرمان داد،و بر نگهداریش آن رامسلط ساخت،و به حدى که باید،مقرون نمود،فضاى خالى در زیر آن گشوده و آب دربالاى آن در حرکت‏بود،سپس خداوند طوفانى برانگیخت که جز متلاطم ساختن آن آب کاردیگرى نداشت،و بطور مداوم امواج آب را در هم مى‏کوبید، طوفان بشدت مى‏وزید،و از نقطه‏اى دور سرچشمه مى‏گرفت‏بعد از آن به آن فرمان داد تا آبهاى متراکم و امواج عظیم آب رابر هم زند،و امواج این دریاها را به هر سو بفرستد،پس آن را همانند مشکى به هم زد.و با همان شدت که در فضا مى‏وزید بر امواج آب نیز حمله‏ور شد،از اولش برمى‏داشت وبه آخرش فرو مى‏ریخت،و قسمتهاى ساکن آب را به امواج متحرک مى‏پیوست،آبها روى‏هم انباشته شدند،و همچون قله کوه بالا آمدند،و امواج روى آب کفهائى بیرون فرستادو آن را در هواى باز و جوى وسیع بالا برد،و از آن هفت آسمان را پدید آورد، آسمان‏پائین را همچون موج مهار شده،و آسمان برترین را همچون سقفى محفوظ و بلند قرارداد،بدون اینکه نیاز به ستونى براى نگهدارى آن باشد،و نه میخهائى که آن را به بندد، سپس آسمان پائین را به وسیله کواکب و نور ستارگان درخشان زینت‏بخشید و در آن‏چراغى روشنى بخش و ماهى نور افشان به جریان انداخت،که در مدارى متحرک و صفحه‏اى‏جنبنده بگردند.[10]

آفرینش فرشتگان:

پس آنگاه آسمانهاى بالا را از هم گشود،و مملو از فرشتگان مختلف ساخت،[11]گروهى از آنان همیشه به سجده‏اند و رکوع ندارند،و یا به رکوعند و قیام نمى-کنند،و یا در صفوفى که هرگز از هم پراکنده نمى‏گردد قرار دارند،و یا همواره تسبیح مى‏گویندو هرگز خسته نمى‏شوند، هیچگاه خواب چشمان آنها را نمى‏پوشاند،و عقول آنها گرفتارنسیان و سهو نمى‏گردد،بدن آنها به سستى نمى‏گراید،و غفلت و نسیان بر آنان عارض‏نمى‏شود.و گروهى دیگر امینان وحى او،و زبان او به سوى پیامبرانند،و پیوسته براى‏رساندن حکم و فرمانش در رفت و آمدند.

و جمعى دیگر حافظان بندگان اویند و دربانان بهشت او،بعضى از آنها پایشان درطبقات پائین زمین ثابت،و گردنهاشان از آسمان بالا گذشته،و ارکان وجودشان ازاقطار جهان بیرون رفته و کتفهاى آنها براى حفظ پایه‏هاى عرض خدا آماده است،و در برابرعرش او،سر را پائین افکنده‏اند و در زیر آن بالها را به خود پیچیده‏اند،در میان آنها با کسانى‏که در مراتب پائینتر قرار دارند حجاب عزت و پرده‏هاى قدرت فاصله انداخته،هرگزپروردگار خود را با نیروى وهم تصویر نکنند،و صفات مخلوقان را براى او قائل نشوند،هرگز وى را در مکانى محدود نمى‏سازند،و با چشم به او اشاره نمى‏کنند!. آفرینش آدم:

سپس خداوند مقدارى خاک از قسمتهاى سخت و نرم زمین،و خاکهاى مستعد،شیرین‏و شوره زار آن گرد آورد و آب بر آن افزود تا گلى خالص و آماده شد،و با رطوبت آن رابهم آمیخت تا به صورت موجودى چسبناک درآمد[12]،و از آن صورتى داراى اعضاء و جوارح‏پیوستگیها،و گسستگیها آفرید،آن را جامد کرد تا محکم شود و صاف و محکم و خشک ساخت‏تا وقتى معلوم و سرانجامى معین.و آنگاه از روح خود در او دمید،پس به صورت انسانى‏داراى نیروى عقل که وى را به تکاپو مى‏اندازد در آمد،و داراى افکارى که به وسیله آن درموجودات تصرف نماید.به او جوارحى بخشید که به خدمتش پردازد و ابزارى عنایت کرد که‏وى را به حرکت آورد،نیروى اندیشه،به او بخشید که حق را از باطل بشناسد،و همچنین‏ذائقه،شامه و وسیله تشخیص رنگها و اجناس مختلف در اختیار او قرار داد،او را معجونى ازرنگهاى گوناگون و مواد موافق و نیروهاى متضاد و اخلاط مختلف:حرارت،برودت،رطوبت،و یبوست و ناراحتى و شادمانى ساخت.سپس خداوند از فرشتگان خواست که ودیعه‏الهى و عمل به پیمانى را که با او داشتند،در مورد سجود در برابر آدم و خضوع به عنوان‏بزرگداشت او،اداء نمایند آنجا که فرموده است:

«براى آدم سجده کنید!پس آنها همه سجده کردند،مگر ابلیس!»(بقره-34.)

[13]و همدستانش که کبر و نخوت آنان را فرا گرفت،و شقاوت و بدبختى بر آنان غلبه‏نمود،به آفرینش خود از آتش افتخار نمودند،و به خلقت آدم از گل و خاک توهین کردند،پس خداوند براى اینکه آزمایشش کامل شود،و وعده‏اى که به وى داده منجز گردد،به او مهلت‏عطا کرد و فرمود:«تا روز معلوم مهلت داده شدى‏»(حجر-38 .

آدم در بهشت:سپس خداوند آدم را در خانه‏اى سکنى بخشید که زندگیش را در آن‏گوارا و پر برکت قرار داد،[14]جایگاه او را امن و امان کرد،و او را از ابلیس و عداوت وى‏بر حذر داشت،اما دشمن بالاخره او را فریب داد به خاطر اینکه بر او حسادت مى‏ورزید و ازاینکه او در سراى پایدار،و همنشین نیکان است ناراحت‏بود،آدم یقین خود را به شک و وسوسه‏او فروخت،و تصمیم راسخ را با گفته سست او مبادله کرد،و به خاطر همین موضوع،شادى خودرا مبدل به ترس و وحشت‏ساخت،و فریب برایش پشیمانى به بار آورد.پس از آن خداونددامنه توبه را برایش گسترد،کلمات رحمتش را به او القاء نمود،بازگشت‏به بهشت را به وى وعده‏داد،و او را به سراى آزمایش و جایگاه توالد و تناسل فرو فرستاد.

رسالت پیامبران براى استخراج گنجهاى عقول:

از میان فرزندان او پیامبرانى برگزید،و پیمان وحى را از آنان گرفت،و از آنها خواست‏که امانت رسالتش را به مردم برسانند در زمانى که اکثر مردم پیمان خدا را تبدیل کرده بودند و حق‏او را نمى‏شناختند.و همتا و شریکانى براى او قرار داده بودند،و شیاطین آنها را از معرفت‏خدا باز داشته،و از عبادت و اطاعتش آنها را جدا نموده بودند،پیامبرانش در میان آنها مبعوث‏ساخت، و پى در پى رسولان خود را به سوى آنان فرستاد،تا پیمان فطرت را از آنان مطالبه‏نمایند[15]و نعمتهاى فراموش شده را به یاد آنها آورند و با ابلاغ دستورات خدا حجت‏را بر آنها تمام کنند، گنجهاى پنهانى عقلها را آشکار سازند،و آیات قدرت خداى را به آنان‏نشان دهند:آن سقف بلند پایه آسمان که بر فراز آنها قرار آنها قرار گرفته،و این گاهواره زمین‏که در زیر پاى آنها گسترده،و وسائل معیشتى که آنها را زنده نگهمیدارد،و اجلهائى که آنها رافانى مى‏سازد،و مشکلات و رنجهائى که آنها را پیر مى‏کند،و حوادثى که پى در پى برآنان وارد مى‏گردد،[همه اینها را به آنها گوشزد کنند).

خداوند هرگز بندگان خود را،از پیامبران مرسل،و کتب آسمانى و یا دلیلى قاطع‏و یا راهى صاف و مستقیم خالى نگذارده،پیامبرانى که با کمى نفراتشان و فراوانى دشمنان‏و تکذیب کنندگان،هرگز در انجام وظائف خود کوتاهى نمى‏کردند،پیامبرانى که بعضى‏بشارت به ظهور پیغمبر آینده دادند،و بعضى به خاطر پیامبر پیشین شناخته شده بودند.عصر بعثت محمد(ص):

به همین حال قرنها گذشت،و روزگاران سپرى شد،پدران در گذشتند و فرزندان‏جانشین آنها گردیدند،تا اینکه خداوند سبحان،براى وفاى به وعده خود،و کامل‏گردانیدن نبوت،محمد(ص) رسول خویش را مبعوث ساخت کسى که از همه پیامبران‏براى بشارت به آمدنش پیمان گرفته شده بود،نشانه‏هایش مشهور و میلادش پسندیده بود،در آن روز(که او قدم به جهان گذارد)مردم زمین داراى مذاهب پراکنده(16]و خواسته‏هاى ضد و نقیض،و جمعیتهائى متشتت‏بودند،عده‏اى خداى را به مخلوقش تشبیه مى‏کردند،گروهى ملحد بودند،و جمعى معبودهاى دیگرى غیر از خداى یگانه داشتند،اما او آنها رااز گمراهى نجات داد و هدایت نمود، و با موقعیت‏خود آنان را از جهالت نجات بخشید.

سپس خداى سبحان لقاى خویش را براى محمد(ص)اختیار کرد و آنچه را نزد خودداشت، براى او پسندید،او را با انتقال از دنیا گرامى داشت،و از گرفتارى با مشکلات‏نجات داد،وى را در نهایت احترام قبض روح کرد و به سوى خویش فرا خواند،او هم‏آنچه را که انبیاى پیشین براى امت‏خود گذارده بودند،در میان امت‏خویش به جاى‏گذاشت(کتاب خدا و اوصیاى خویش را میان آنان قرار داد)زیرا آنها هرگز امت‏خودرا مهمل و بى‏سرپرست رها نساختند و بدون اینکه راهى روشن و دانشى پایدار به آنها بدهنداز میان آنان بیرون نرفتند.

قرآن و احکام دینى:

هم اکنون کتاب پروردگار شما در میان شما است،حلال و حرامش آشکار و فریضه‏هاو مستحبات و ناسخ و منسوخ،و مباح و ممنوع،خاص و عام،پندها و مثلها،مطلقها ومحدودها، محکمات و متشابهاتش همه معلوم است،مجملات آن به برکت محکمات وآیات روشن،تفسیر شده،نکات پیچیده آن(در پرتو آیات دیگر)واضح است و آنچه راکه پیمان معرفت آن از همه گرفته شده،معلوم است. و نیز آنچه بندگان موظف به آگاهى از آن نیستند(مانند کنه ذات خدا)آشکار است،قسمتى از احکام در کتاب خدا(براى مدتى محدود)الزام شده و ناسخ آن در سنت پیامبرآمده،و بعضى در سنت واجب شده در حالیکه قبلا در کتاب خدا(براى مدت محدودى)ترک آن مجاز بوده،و بعضى در اوقات معینى واجب است و بعضى وجوب آن در آینده‏از بین رفته است،محرمات آن از هم جدا است:یک قسمت،گناهان کبیره است که‏کیفرش را آتش قرار داده،و قسمتى صغیره است که غفرانش را براى آن مهیا ساخته،و برخى انجام کمش مقبول و مراحل بیشترش در وسعت.

حج‏خانه خدا نشانه عظمت اسلام!

(قسمتى از این خطبه است که در مورد حج‏بیان فرموده):

حج‏بیت الحرام را بر شما واجب کرده و همان خانه‏اى که آن را قبله مردم قرارداده است:که همچون تشنه کامانى که به آبگاه مى‏روند،به سوى آن رو مى‏آورند،وهمانند کبوتران به آن پناه مى‏برند:خداوند آن را مظهر تواضع مردم در برابر عظمتش،وتسلیم آنان در مقابل عزتش قرار داده،و از میان مخلوقش شنوندگانى را برگزیده که دعوت‏او را به سوى این خانه اجابت کنند،و سخنش را تصدیق نمایند،و در مواقف پیامبران قرارگیرند،همچون فرشتگان که به گرد عرش مى‏گردند،به گرد آن طواف کنند،و سودهاى‏فراوان در این تجارتخانه‏ى عبادت بدست آورند،و به سوى میعادگاه آمرزشش بشتابند،خداوند متعال این خانه‏ى خود را پرچمى براى اسلام قرار داد[17]و حرم امنى براى‏پناهندگان به آن،بجا آوردن حج آن را از فرائض شمرده،و اداى حق آن را واجب کرد،و بر همه شما مقرر داشت که به زیارت آن بروید و فرمود:«آنکس که استطاعت رفتن به خانه‏خدا داشته باشد،حج‏بر او فرض است،و آن کس که کفر ورزد خداوند از همه جهانیان بى-نیاز است‏» (16-آل عمران-97 .)

توضیح‏ها:

[1]-این خطبه را«بحار الانوار»از کتاب‏«الحکمة و المواعظ‏»على بن‏محمد واسطى،و شیخ ابو منصور احمد بن على بن ابیطالب طبرسى در کتاب‏«احتجاج‏»چاپ جدید جلد 1 صفحه 294 و قسمتى از آن را شیخ کمال الدین‏محمد بن طلحه شافعى در کتاب‏«مطالب السؤال‏»که از کتب معروف اهل تسنن‏است،نقل کرده‏اند.

(مستدرک و مدارک نهج البلاغه صفحه‏236 نوشته هادى کاشف الغطاءطبع بیروت).

و ما در شرح بسیارى از خطبه‏ها اسناد آنها را از کتب دیگر(غیر از نهج‏البلاغه)مى‏آوریم تا روشن گردد تنها«سید رضى‏»رحمة الله علیه نیست که این‏خطبه‏ها را نقل کرده است.

[2]لا یبلغ مدحته(ستایشگران از مدحش عاجزند)انسان از نظر نیروى‏فکرى و جسمى محدود است،بهمین جهت نمى‏تواند ستایش خداوند را آن‏چنان که باید بگوید،و نه نعمتهاى بى‏شمارش را بشمارد،و نه بطور کامل اداى‏وظیفه نماید.

[3]-لا یدرکه بعد الهمم(کنه ذاتش درک نشود)ذات نامحدود خداوندرا با افکار انسانى نمى‏توان،درک کرد،و مقصود از جمله الذى لیس لصفته...»

این است که خداوند چون وجودى است‏بى‏پایان صفات او نیز نامحدود است،و حد و مرزى براى آنها تصور نمى‏توان کرد.

[4]و وتد بالصخور(لرزش زمین را آرامش بخشید)مقصود امام(ع)این است که کوهها حرکات مضطربانه زمین را کنترل مى‏کنند،و از نظر علوم طبیعى نیز ثابت است که کوهها همانند میخها در دل زمین فرو رفته و باعث‏پیوستگى قشرهاى مختلف زمین و پیشگیرى از لرزشهاى آن هستند،و اگر کوههااز ریشه پنجه در هم نمى‏افکندند و همچون زرهى قشر زمین را نگاه نمى-داشتند فشار درونى از یکسو و تاثیر جزر و مد ناشى از جاذبه ماه از سوى دیگرآرامش را از ساکنان زمین سلب مى‏کرد.

[5]اول الدین معرفته،(سر آغاز دین شناسائى او است)ریشه تمام‏مسائل مذهبى به عقائد،باز مى‏گردد و تمام عقائد،از معرفت و شناسائى خداو صفات او سرچشمه میگیرد،بنابر این سرآغاز تمام برنامه‏ها و تعلیمات دینى‏همان شناسائى او است.

[6]و من جهله....(کسیکه او را نشناسد...)لازمه شناختن واقعى‏خداوند این است که او را در ردیف مخلوقات،و موصوف به صفت آنها قرارندهند،و با اشاره حسى به او اشاره نکنند،بدیهى است اگر با اشاره حسى به‏او اشاره کنیم مفهومش این است که او را محدود و قابل شمارش و عدد شناخته‏ایم‏و این با خداشناسى واقعى هرگز سازگار نیست.

[7]مع کل شى:(با همه چیز است)همراه بودن خداوند با موجودات‏عالم به معنى مقارنه دو جسم با یکدیگر نیست،بلکه همراهى او بمعنى احاطه‏وجودى و حافظیت و قاهریت اوست.

[8]و لائم بین مختلفاتها.[]:(همآهنگى برقرار کرد)ممکن است‏یک‏تفسیر این جمله این باشد که جهان ماده را از اتم به وجود آورده،که داراى قسمتهاى مثبت و منفى است و این هر دو در عین اینکه در دو قطب متقابل قرار دارندبا هم سازش کرده و ساختمان اتم را به وجود آورده‏اند.

[9]ثم انشاء سبحانه فتق الاجواء:(طبقات جو را هم از هم گشود)در این‏قسمت امام(ع)به چگونگى آفرینش جهان پرداخته که در ابتدا فضا و جو و هوارا آفریده،و آبى در آن به وجود آورده،و بادها را فرمان داده است تا آنهارا به شدت به هم بزنند،تا آنجا که کفهائى روى آب قرار گرفته و آسمانها رابا چنین وضعى به وجود آورده است.

از نظر دانشمندان امروز پیدایش جهان به این صورت است که:ابتداتوده‏اى گاز بوده و سپس با حرکت دورانى که داشته به حلقه‏هاى مختلفى تقسیم‏شده،و از هم جدا گردیده‏اند،و شاید تعبیر امام(ع)به آب و کفهاى روى‏آب،اشاره بهمین مطالب باشد زیرا توده‏هاى گاز آنچنان فشرده و متکائف‏بودند،که شباهت‏به مواد مذاب داشتند.از این مواد آنها که سبکتر بودند دربالا قرار داشتند و مواد سنگینتر در درون و زیر،این همان چیزى است که ازآن تعبیر به کفهاى روى آب شده است که پس از جدائى از توده مرکزى کرات‏آسمان را تشکیل دادند.

[10]همانطور که سابقا نیز اشاره کردیم پیدایش کرات آسمانى از آب‏نه به معنى پیدایش از همین آبهاى معمولى است‏بلکه منظور مواد مذابى است‏که کرات آسمانى را ساخته است و بنابراین امواجى هم که به وجود آمدند درهمین مواد مذاب بودند،و منظور از هفت آسمان، هفت جهان بزرگ است‏که مجموعه جهانى که ما در آن زندگى مى‏کنیم و تمام کراتى که با چشم ووسائل مختلف دیده مى‏شود یکى از آنها و پائینترین آنها است،به همین دلیل‏مى‏فرماید:«آسمان پائین را به وسیله کواکب و نور ستارگان درخشان زینت‏بخشید»و اما اینکه مى‏فرماید:«آسمان برترین را همچون سقفى محفوظ وبلند قرار داد بدون اینکه نیاز به ستونى داشته باشد»ممکن است اشاره به‏قانون جاذبه بوده باشد،که عوالم بالا را در محل خود نگاه مى‏دارد،بدون اینکه‏ستونى مرئى در میان باشد.

[11]فملاهن اطوارا..:(مملو از فرشتگان ساخت)در اینجا امام(ع)به دسته‏هاى مختلف فرشتگان اشاره فرموده است،و شاید بتوان استفاده کرد که مقصود از بعضى از گروههاى فرشتگان نیروهائى‏است که خداوند در جهان آفرینش قرار داده است همانند این قسمت:

«منهم الثابتة فى الارضین السفلى اقدامهم...»:«گروهى از آنها درطبقات پائین زمین پاهایشان ثابت است و سرهاى آنها در آسمانها است‏»که‏ممکن است اشاره به نیروى جاذبه عمومى باشد و این منافات با این حقیقت‏ندارد که گروهى از فرشتگان موجوداتى عاقل و صاحب درک و شعورند و یاواسطه وحى مى‏باشند.

[12]در مورد پیدایش آدم در محافل علمى امروز بیشتر روى فرضیه‏تکامل تکیه مى‏شود و طرفداران آن معتقدند که اگر چه از خاک پیدا شده است‏ولى چنان نبوده که میان آدم و خاک فاصله‏اى نباشد،بلکه با آب آمیخته شد وتدریجا ترکیباتى به وجود آمد که شبیه ترکیب نخستین سلولهاى موجود زنده‏بوده سپس نخستین موجود زنده به صورت یک موجود تک سلولى پیدا شد و تدریجاتکامل یافت تا به صورت حیوانات مختلف در آمد و آخرین مرحله تکامل آن‏همین نوع انسان است که مشاهده مى‏کنیم.

ولى باید توجه داشت که اولا فرضیه تکامل جانداران هنوز یک فرضیه‏و تئورى است و به عنوان یک قانون علمى،اثبات نشده است و تمام قرائنى که براى اثبات آن ذکر شده از حدود قرائن ظنى تجاوز نمى‏کند(توضیح بیشتر در این‏زمینه را در کتاب آخرین فرضیه‏هاى تکامل داده‏ایم)ثانیا عباراتى که در این خطبه‏درباره پیدایش آدم مى‏خوانید همین اندازه مى‏گوید: که آدم از خاک و آب‏به وجود آمد اما آیا در میان آدم و خاک هیچ مرحله دیگرى نبود یا پس از طى‏مراحلى به اینجا رسید،عبارت بالا از آن ساکت است،بنابراین فرضیه تکامل‏به فرض که بطور قطع اثبات شود تضادى با آن نخواهد داشت.

[13]سجده فرشتگان براى آدم یا براى خدا؟

شکى نیست که سجده به معنى پرستش،مخصوص خدا است و غیر از خداهیچ کس شایسته پرستش نیست‏بنابراین تردیدى نخواهد بود که فرشتگان براى‏آدم سجده پرستش نکردند، بلکه یا سجده براى خدا بخاطر آفرینش چنین‏موجود ارزنده‏اى کردند و یا اینکه براى آدم،به معنى خضوع در مقابل وى بوده‏است نه پرستش.

[14]ثم اسکن سبحانه آدم...(آدم را در بهشت جاى داد)در مورد اینکه بهشتى که آدم در آن بوده کدام است؟گر چه عده‏اى آن‏را بهشت‏برین که وعده‏گاه همه بندگان پاک و نیک است مى‏دانند،ولى ظاهرامقصود از آن یکى از باغهاى پر نعمت و مصفا و روح‏افزا در یکى از مناطق خوش‏آب و هواى روى زمین مى‏باشد،چنانکه در بحار جلد 11 از قول امام صادق(ع)این مطلب نقل شده است(براى توضیح بیشتر به تفسیر نمونه جلد اول صفحه‏135 مراجعه فرمائید).

[15]لیستادوهم...(تا وفا به پیمان فطرت را از آنها مطالبه کنند) در این قسمت امام(ع)به این مطلب مى‏پردازد،که خداوند گروه خاصى‏را از میان انسانها برگزیده تا براى رهبرى و هدایت مردم به پا خیزند و دستورات‏الهى را به آنها برسانند و پیمان فطرت را که خداوند از انسانها در مورد شناسائى‏خود گرفته از آنان مطالبه کنند و افکار و عقلهاى نهفته و مغلوب هوا و هوسهاى‏آنان را،بار دیگر به کار وا دارند،روشن است که این پیمان یک پیمان لفظى‏نبوده بلکه پیمانى بوده که با زبان آفرینش و خلقت از انسانها گرفته شده است.

[16]و اهل الارض یومئذ ملل متفرقه:(مردم زمین در آنروز داراى‏مذهبهاى پراکنده بودند) این قسمت اشاره به معتقدات مختلف مردم عصر جاهلیت است که به عنوان‏نمونه گوشه‏اى از عقاید عرب را در ذیل خوانید:

«آنها اصناف مختلفى بودند،گروهى رستاخیز و آفریدگار را انکارمى‏کردند،مى‏گفتند:«غیر از این زندگى دنیا چیزى نیست،مى‏میریم و زنده‏مى‏شویم،و طبیعت ما را هلاک مى‏سازد».

و گروهى به آفریدگار معتقد بودند اما رستاخیز را انکار مى‏کردندو دسته دیگر به آفریدگار و نوعى زندگى پس از مرگ اعتقاد داشتند ولى‏رسالت و نبوت را منکر بودند،بت مى‏پرستیدند و آنها را شافعان خویش نزدخدا مى‏دانستند،براى بتها حج مى‏کردند و قربانى مى‏نمودند،و اکثریت‏اعراب را این دسته تشکیل میدادند.

گروهى معتقد به تناسخ ارواح بودند و درباره بتها نیز عقاید عجیب وغریبى داشتند،بعضى آنها را شریک خدا مى‏دانستند و حتى لفظ‏«شریک‏»را هم‏بآنان اطلاق مى‏نمودند،و بعضى دیگر آنها را وسیله میان خود و خالق‏مى‏شمردند. در میان عرب عده‏اى هم‏«مجسمه‏»و«مشبهه‏»وجود داشتند که خداى راجسمى مى‏دانستند که در آسمانها قرار داشت!

گروهى از اعراب آئین یهود را پذیرفته بودند همچون‏«پادشاهان یمن‏»،و عده‏اى همچون‏«بنى تغلب‏»و نصاراى نجران مسیحیت را برگزیده بودند،وجمعى نیز از صائبان و ستاره‏پرستان بودند.

اما خدا پرستان و موحدان عرب گروه کمى بودند که عبد المطلب ابو طالب‏و عبد الله از آنان مى‏باشند.

(اقتباس از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید جلد 1 صفحه‏117-120)

[17]للاسلام علما...(یعنى خداوند خانه خویش را پرچم و نشانه‏عظمت اسلام قرار داد) چنانکه میدانیم تا هنگامى که پرچم ملتى برافراشته باشد دلیل بقاى عظمت‏و سربلندى او است،و آن دم که سرنگون گردد نشانه شکست و نابودى او مى-باشد،خانه کعبه براى مسلمانان نیز همین حالت را دارد،لذا امام صادق مى-فرماید:«لا یزال الدین قائما ما قامت الکعبة‏»«تا هنگامى که کعبه پا برجاست‏اسلام برقرار است‏».

اهمیت‏خانه کعبه براى مسلمانان به اندازه‏اى است که دیگران نیز درک‏کرده‏اند،چنانکه معروف است‏«گلادستون‏»سیاستمدار معروف انگلیسى درمجلس عوام انگلستان اعلام کرد: «مادامى که مسلمانان قرآن را مى‏خوانند و ازآن الهام مى‏گیرند،و مادامى که خانه کعبه را طواف مى‏کنند و در آن اجتماع‏عظیم اسلامى شرکت مى‏جویند،و مادامى که نام محمد(ص) را هر صبح وشام برفراز ماذنه‏ها مى‏برند مسیحیت در خطر است‏»!و سخن آن دانشمند دیگرکه مى‏گوید:«واى بر مسلمانان اگر معنى حج را ندانند و واى بر دنیا اگر مسلمانان معنى حج را بدانند».دلیل دیگرى براى این موضوع است


[ جمعه 92/5/4 ] [ 6:43 عصر ] [ شیخ ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 17
کل بازدیدها: 69252